×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

آغوش

ﺩﺭﯾﺎﯾﯽ ﺑﯽ ﮐﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﺁﻏﻮﺵ ﺗﻮ ﻭ ﻣﻦ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﺭﻭﺩﯼ ﺑﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺩﺭﯼ ﻣﯽ ﺯﻧﻢ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺗﻮ ﺳﺮﺍﺯﯾﺮ ﺷﻮﻡ ? لایق تو کسی نیست جز آنکسی که تو را انتخاب میکند نه امتحان ... تو را نگاه کند نه اینکه ببیند... تو را حس کند نه اینکه لمست کند ... تو را بسازد نه اینکه بسوزاند.. تو را بیاراید نه اینکه بیازارد ... تو را بخنداند نه برنجاند... و تو را دوست بدارد و بدارد و بدارد و بدارد من از چشمان تو چیزی نمی خواهم بجز ؛ گاهی نگاهی اشتباهی مردهایی هستند که از نگاهشان، از لبخند و حرف زدنشان، از جرعه هایِ کوتاه قهوه خوردنشان می شود فهمید، رازى دارند... مي شود فهمید که می فهمند... مردهايى هستند که با دیدنت دستپاچه نمی شوند، اما عجیب دستپاچه ات می کنند... شايد هرگز کنارِ بودن هایِ تو قرار نگیرند، شايد بودنشان لحظه ای باشد... به حد همان چند دقیقه چشم در چشم شدن در کافه ای دور... به حدِ لحظه ای در را نگه داشتن و با احترام تو را راهی کردن، اما باور کن کفایت می کند، تا تو باور کنی هستند مردانی که، هنوز هم می شود برای بودنشان کنارِ لحظه های زنانه ات، به انتظار نشست
دوشنبه 8 اردیبهشت 1393 - 8:55:51 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
× برای این پست نظرات ارسالی پس از تایید مدیر وبلاگ به نمایش در خواهند آمد